جواد که قهوهخانهای در مسیر تهران-اهواز دارد، همسرش را از دست داده و مادرش اصرار میورزد که او با دختر خالهاش سهیلا ازدواج کند. دختری به
... نام هنگامه که در اهواز اغفال شده، از ترس خانواده همراه جوان شیادی به نام سعید که به او قول ازدواج داده، به تهران میگریزد
جواد که قهوهخانهای در مسیر تهران-اهواز دارد، همسرش را از دست داده و مادرش اصرار میورزد که او با دختر خالهاش سهیلا ازدواج کند. دختری به نام هنگامه که در اهواز اغفال شده، از ترس خانواده همراه جوان شیادی به نام سعید که به او قول ازدواج داده، به تهران میگریزد