مسجد سلیمان دهه ۱۳۴۰ - اسماعیل یازده ساله همراه مادر و خواهرش، در غیاب پدر که برای تأمین هزینه زندگی به سربندر رفته، زندگی سختی را می گذرانند.
... اسماعیل صبح ها به مدرسه میرود و بعدازظهرها، ناچار از انجام هر کار سختی، برای کسب حداقل پول برای کمک به هزینه زندگی شان است، مادر با پیت هایش، باقی مانده نفت هایی که از لوله ها بیرون میریزد جمع میکند. خیرالله، که از آنها طلب دارد، مرتباً به آنها مراجعه میکند، مادر برای اینکه کمی از مزاحمت هایش را کم کند، قاطرشان را نزد او گرو می گذارد. اما خیرالله برای گذشتن از طلب خود شرطی دارد. او دختر جوان خانواده زينب را می خواهد. اسماعیل با خشم به او حمله می کند، اما خیرالله، آنها را تهدید به فرستادن مأمور برای اخذ طلبش میکند. اسماعیل به سربندر نزد پدرش میرود، اما پدر دست خالی است. اما اسماعیل اصرار دارد که به هر ترتیب ممکن بدهی خانواده را بپردازد. شاخه گل های محل سکونت مستشاران خارجی را برای فروش میدزدد، قاطر خودشان را از خیرالله میدزدد و با آن کار میکند و سرانجام مادر تصمیم میگیرد با بچه هایش خانه را ترک کند و این زمانی است که اسماعیل در یک شرط بندی، موفق می شود پول خوبی را به دست آورد. اسماعیل از روی یکك لوله نفتی که در ارتفاع قرار دارد، به سلامت میگذرد...
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
مسجد سلیمان دهه ۱۳۴۰ - اسماعیل یازده ساله همراه مادر و خواهرش، در غیاب پدر که برای تأمین هزینه زندگی به سربندر رفته، زندگی سختی را می گذرانند. اسماعیل صبح ها به مدرسه میرود و بعدازظهرها، ناچار از انجام هر کار سختی، برای کسب حداقل پول برای کمک به هزینه زندگی شان است، مادر با پیت هایش، باقی مانده نفت هایی که از لوله ها بیرون میریزد جمع میکند. خیرالله، که از آنها طلب دارد، مرتباً به آنها مراجعه میکند، مادر برای اینکه کمی از مزاحمت هایش را کم کند، قاطرشان را نزد او گرو می گذارد. اما خیرالله برای گذشتن از طلب خود شرطی دارد. او دختر جوان خانواده زينب را می خواهد. اسماعیل با خشم به او حمله می کند، اما خیرالله، آنها را تهدید به فرستادن مأمور برای اخذ طلبش میکند. اسماعیل به سربندر نزد پدرش میرود، اما پدر دست خالی است. اما اسماعیل اصرار دارد که به هر ترتیب ممکن بدهی خانواده را بپردازد. شاخه گل های محل سکونت مستشاران خارجی را برای فروش میدزدد، قاطر خودشان را از خیرالله میدزدد و با آن کار میکند و سرانجام مادر تصمیم میگیرد با بچه هایش خانه را ترک کند و این زمانی است که اسماعیل در یک شرط بندی، موفق می شود پول خوبی را به دست آورد. اسماعیل از روی یکك لوله نفتی که در ارتفاع قرار دارد، به سلامت میگذرد...
