آلزایمر
این داستانی است درباره‌ی روابط انسانی که در مرکز آن یک مرد قرار دارد. این مرد فراموشی گرفته. دلیل فراموشی او یک تصادف است. از این به بعد او باید دنیای دیگری را تجربه کند.
Subtitled
Volume
شبانه روز
Subtitled
Volume
Subtitled
Volume
Subtitled
Volume
خواب سفید
رضا شاگرد ساده دل مغازه فروش لوازم عقد و لباس عروسی است و برای خیاط خانه ها وسایل دوخت لباس عروس میبرد. او رفتاری کودکانه و زندگی حقیرانه ای با پدرش دارد. رضا دلبسته به یکی از مانکن های داخل ویترین مغازه است و درد دلهایش را به او میگوید و برایش پنهانی جوراب و دستکش میخرد. وقتی مانکن فروخته میشود، برای مدتی زندگی رضا آشفته می شود، تا این که روزی زن خیاط جوانی به نام فریبا به مغازه می آید، رضا دلبسته او می شود در حالی که فریبا فاصله طبقاتی زیادی با او دارد. دستکشهای جامانده فریبا در مغازه سبب می شود تا او هر روز به بهانه ای به آنجا سر بزند. فریبا تصورش اینست که رضا دلباخته شاگردش شده و به همین دلیل ترتیب یک مراسم خواستگاری را میدهد و در آنجاست که رضا متوجه میشود فریبا متأهل است. یک بار دیگر وضعیت روانی اش به هم میریزد و این بار برای درد دل بر مزار مادرش میرود و روی سنگ مزار مادر دراز میکشد و ناله و گلایه می کند. اما صدای معصومه ،دختری که با خانواده اش در گورستان زندگی میکند و به رضا نیز علاقهمند است او را به خود می آورد. رفته رفته رضا نیز به او علاقه مند می شود و در پایان رضا و معصومه با دوچرخه در میان برف ها به سوی سرنوشت خود می روند.
Subtitled
Volume
آلزایمر
این داستانی است درباره‌ی روابط انسانی که در مرکز آن یک مرد قرار دارد. این مرد فراموشی گرفته. دلیل فراموشی او یک تصادف است. از این به بعد او باید دنیای دیگری را تجربه کند.
Subtitled
Volume
شبانه روز
Subtitled
Volume
Subtitled
Volume
Subtitled
Volume
خواب سفید
رضا شاگرد ساده دل مغازه فروش لوازم عقد و لباس عروسی است و برای خیاط خانه ها وسایل دوخت لباس عروس میبرد. او رفتاری کودکانه و زندگی حقیرانه ای با پدرش دارد. رضا دلبسته به یکی از مانکن های داخل ویترین مغازه است و درد دلهایش را به او میگوید و برایش پنهانی جوراب و دستکش میخرد. وقتی مانکن فروخته میشود، برای مدتی زندگی رضا آشفته می شود، تا این که روزی زن خیاط جوانی به نام فریبا به مغازه می آید، رضا دلبسته او می شود در حالی که فریبا فاصله طبقاتی زیادی با او دارد. دستکشهای جامانده فریبا در مغازه سبب می شود تا او هر روز به بهانه ای به آنجا سر بزند. فریبا تصورش اینست که رضا دلباخته شاگردش شده و به همین دلیل ترتیب یک مراسم خواستگاری را میدهد و در آنجاست که رضا متوجه میشود فریبا متأهل است. یک بار دیگر وضعیت روانی اش به هم میریزد و این بار برای درد دل بر مزار مادرش میرود و روی سنگ مزار مادر دراز میکشد و ناله و گلایه می کند. اما صدای معصومه ،دختری که با خانواده اش در گورستان زندگی میکند و به رضا نیز علاقهمند است او را به خود می آورد. رفته رفته رضا نیز به او علاقه مند می شود و در پایان رضا و معصومه با دوچرخه در میان برف ها به سوی سرنوشت خود می روند.
Subtitled
Volume

فارسی راه سرگرم کننده را بیاموزید

Lorem ipsum dolor sit amet consectetur. Egestas aenean magna metus nullam sollicitudin fusce praesent. Hendrerit morbi a nunc in. Mattis posuere tellus id faucibus et. Nulla vitae sodales blandit massa.

Watch With Subtitles
فیلتر
فیلتر
Watch With Subtitles