سوته دلان

زیرنویس‌ها: انگلیسی , آلمانی , عربی , و ۳+ مورد دیگر
۱۳۵۶ |۹۲ دقیقه | درام , عاشقانه | 8.3
حبیب آقا ظروف چی کاسب خوش نامی است که در پیرانه سر ازدواج نکرده و زندگی اش را وقف مادر و برادر ناتنی اش مجید دوکله کرده است. مجید، که به دلیل ... جمجمه ی بزرگش عقل سالمی ندارد، در مغازه ی حبیب آقا کار می کند و ظروف کرایه را به مجالس عزا و شادمانی می برد. او عاشق دختری است که عکسش را در ویترین یک عکاسخانه دیده است. حال روحی مجید وخیم می شود، و حبیب آقا او را، به امید شفا یافتن، به امامزاده داوود می برد. چندی بعد مجید از نو به یک بلیط فروش سینما دل می بندد، ‌و از خانه گریزان می شود. حبیب آقا او را می یابد و تصمیم می گیرد زنی را به عقدش در بیاورد،‌ به این امید که در بهبود وضع روحی مجید مؤثر واقع شود. او زن معروفه ای به نام اقدس را در ظاهر زنی نجیب به خانه می آورد. مجید و اقدس مهر یکدیگر را به دل می گیرند، و به رغم مخالفت حبیب آقا با هم ازدواج و در خانه ای پرت افتاده زندگی می کنند. مجید از گذشته ی اقدس مطلع می شود و حالش رو به وخامت می گذارد. حبیب آقا مجید را، سوار بر اسب، به امامزاده داوود می برد. مجید در میانه ی راه، قبل از آن که به امامزاده برسند، جان می دهد.
"حبیب آقا ظروفچی " کاسب با ایمان و خوشنامی است که در چهل و چند سالگی هنوز ازدواج نکرده و با مادر و برادر ناتنی اش "مجید " زندگی می کند ، مجید که عقل درستی ندارد در مغازه برادرش کار می کند و ظرفهای کرایه را به مجالس عزا و میہمانی می برد . وی عاشق دختری است که : " عکسشن را در ویترین یک عکاسخانه دیده است. حال مجید منقلب می شود و رفتاری ناهنجار از خود نشان می دهد . حبیب آقا او را به امید شفا گرفتن به امامزاده داوود میبرد. چندی بعد مجید دوباره عاشق یک بلیط فروش سینما می شود و دیگر به خانه برنمیگردد. حبیب آقا او را پیدا می کند و تصمیم میگیرد برایش زنی دست و پا کند شاید در بهبود وضع روحی وی موثر واقع شود.بهمین جهت یک فاحشه را در ظاهر یک زن نجیب به خانه می آورد و روزها او را با مجید تنها می گذارد. مجید بزودی عاشق این زن می شود . زن هم مهر مجید را به دل میگیرد و علیرغم مخالفت حبیب آقا با هم ازدواج می کنند. بعد از مدتی مجید میفهمد که زنش فاحشه بوده . حالش دوباره خراب می شود. از برادرش میخواهد او را به امامزاده داوود ببرد.
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره سوته دلان
حبیب آقا ظروف چی کاسب خوش نامی است که در پیرانه سر ازدواج نکرده و زندگی اش را وقف مادر و برادر ناتنی اش مجید دوکله کرده است. مجید، که به دلیل جمجمه ی بزرگش عقل سالمی ندارد، در مغازه ی حبیب آقا کار می کند و ظروف کرایه را به مجالس عزا و شادمانی می برد. او عاشق دختری است که عکسش را در ویترین یک عکاسخانه دیده است. حال روحی مجید وخیم می شود، و حبیب آقا او را، به امید شفا یافتن، به امامزاده داوود می برد. چندی بعد مجید از نو به یک بلیط فروش سینما دل می بندد، ‌و از خانه گریزان می شود. حبیب آقا او را می یابد و تصمیم می گیرد زنی را به عقدش در بیاورد،‌ به این امید که در بهبود وضع روحی مجید مؤثر واقع شود. او زن معروفه ای به نام اقدس را در ظاهر زنی نجیب به خانه می آورد. مجید و اقدس مهر یکدیگر را به دل می گیرند، و به رغم مخالفت حبیب آقا با هم ازدواج و در خانه ای پرت افتاده زندگی می کنند. مجید از گذشته ی اقدس مطلع می شود و حالش رو به وخامت می گذارد. حبیب آقا مجید را، سوار بر اسب، به امامزاده داوود می برد. مجید در میانه ی راه، قبل از آن که به امامزاده برسند، جان می دهد.
"حبیب آقا ظروفچی " کاسب با ایمان و خوشنامی است که در چهل و چند سالگی هنوز ازدواج نکرده و با مادر و برادر ناتنی اش "مجید " زندگی می کند ، مجید که عقل درستی ندارد در مغازه برادرش کار می کند و ظرفهای کرایه را به مجالس عزا و میہمانی می برد . وی عاشق دختری است که : " عکسشن را در ویترین یک عکاسخانه دیده است. حال مجید منقلب می شود و رفتاری ناهنجار از خود نشان می دهد . حبیب آقا او را به امید شفا گرفتن به امامزاده داوود میبرد. چندی بعد مجید دوباره عاشق یک بلیط فروش سینما می شود و دیگر به خانه برنمیگردد. حبیب آقا او را پیدا می کند و تصمیم میگیرد برایش زنی دست و پا کند شاید در بهبود وضع روحی وی موثر واقع شود.بهمین جهت یک فاحشه را در ظاهر یک زن نجیب به خانه می آورد و روزها او را با مجید تنها می گذارد. مجید بزودی عاشق این زن می شود . زن هم مهر مجید را به دل میگیرد و علیرغم مخالفت حبیب آقا با هم ازدواج می کنند. بعد از مدتی مجید میفهمد که زنش فاحشه بوده . حالش دوباره خراب می شود. از برادرش میخواهد او را به امامزاده داوود ببرد.
Watch With Subtitles