زیرنویسها:
انگلیسی
, آلمانی
, ترکی
, و ۱۱+ مورد دیگر
انگلیسی, آلمانی, ترکی, عربی, ایتالیایی, روسی, فرانسوی, چینی ها, هلندی, دانمارکی, اردو, ویتنامی, بنگالی, فارسی
رضا مثقالی، معروف به رضا مارمولک، دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده و هر بار، پس از مدت کوتاهی از آزادیش، به جهت ارتکاب به خلاف
... تازه ای، روانه زندان شده است. آخرین باری که او دستگیر می شود، جرم سنگین تری دارد، اتهام او سرقت مسلحانه است. این بار رضا تحویل زندانی می شود که رئیس ساختگیر و انعطاف ناپذیر آن، آقای مجاور، نفوذ و تأثیر بسیاری بر زندانیان دارد، و معتقد است باید آنقدر نسبت به زندانیان سختگیری کرد که دیگر، پس از آزادی، فکر اعمال خلاف را نکنند. او عقیده دارد زندانیان را حتی به زور هم شده باید وادار به درستکاری کرد تا رستگار شده و به بهشت بروند. رضا مارمولک باهوش تر و زیرک تر هم، از مجازات آقای مجاور درامان نمی ماند و هر بار با نافرمانی هایش محکوم به تحمل حبس انفرادی میشود. اما یک بار که مجروح و برای درمان به بیمارستان خارج از زندان منتقل شده، با استفاده از غفلت نگهبان مستقیم خود و پوشیدن لباس یک روحانی بستری در بیمارستان، موفق به فرار میشود. رضا مارمولک، با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده خود را به شهرکی مرزی می رساند تا با به دست آوردن گذرنامه جعلی از کشور خارج شود. اما شهرک که در انتظار ورود یک روحانی به عنوان امام جماعت است، او را به اشتباه مورد استقبال قرار داده و امامت جماعت محلی را به عهده اش میگذارند. رضا مارمولک به شیوه و برداشت های خود، مردم را موعظه و راهنمایی میکند و خطاهایش را نیز اهالی، تعبیر به اعتقادات نیکوکارانه اش میکنند و رفته رفته او در روستا مریدان زیادی پیدا می کند. بعد از مدت کوتاهی رضا خودش نیز تحت تأثیر کسوت روحانیت و موقعیت جدیدش به اعمال مثبتی روی میکند. آقای مجاور رئیس زندان که همه جا به دنبال اوست، سرانجام رضا مارمولک را می یابد، اما او هم تحت تأثیر شرایط پیش آمده، به هنگام دستگیری اش مایل نیست به او دستبند بزند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
رضا مثقالی، معروف به رضا مارمولک، دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده و هر بار، پس از مدت کوتاهی از آزادیش، به جهت ارتکاب به خلاف تازه ای، روانه زندان شده است. آخرین باری که او دستگیر می شود، جرم سنگین تری دارد، اتهام او سرقت مسلحانه است. این بار رضا تحویل زندانی می شود که رئیس ساختگیر و انعطاف ناپذیر آن، آقای مجاور، نفوذ و تأثیر بسیاری بر زندانیان دارد، و معتقد است باید آنقدر نسبت به زندانیان سختگیری کرد که دیگر، پس از آزادی، فکر اعمال خلاف را نکنند. او عقیده دارد زندانیان را حتی به زور هم شده باید وادار به درستکاری کرد تا رستگار شده و به بهشت بروند. رضا مارمولک باهوش تر و زیرک تر هم، از مجازات آقای مجاور درامان نمی ماند و هر بار با نافرمانی هایش محکوم به تحمل حبس انفرادی میشود. اما یک بار که مجروح و برای درمان به بیمارستان خارج از زندان منتقل شده، با استفاده از غفلت نگهبان مستقیم خود و پوشیدن لباس یک روحانی بستری در بیمارستان، موفق به فرار میشود. رضا مارمولک، با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده خود را به شهرکی مرزی می رساند تا با به دست آوردن گذرنامه جعلی از کشور خارج شود. اما شهرک که در انتظار ورود یک روحانی به عنوان امام جماعت است، او را به اشتباه مورد استقبال قرار داده و امامت جماعت محلی را به عهده اش میگذارند. رضا مارمولک به شیوه و برداشت های خود، مردم را موعظه و راهنمایی میکند و خطاهایش را نیز اهالی، تعبیر به اعتقادات نیکوکارانه اش میکنند و رفته رفته او در روستا مریدان زیادی پیدا می کند. بعد از مدت کوتاهی رضا خودش نیز تحت تأثیر کسوت روحانیت و موقعیت جدیدش به اعمال مثبتی روی میکند. آقای مجاور رئیس زندان که همه جا به دنبال اوست، سرانجام رضا مارمولک را می یابد، اما او هم تحت تأثیر شرایط پیش آمده، به هنگام دستگیری اش مایل نیست به او دستبند بزند.