تردست

زیرنویس‌ها: انگلیسی , آلمانی , عربی
۱۳۷۸ |۹۰ دقیقه | کمدی , درام | 6.6
اسد، قالپاق دزد، در جهت ارتقاء شغلی خود، عليرغم مخالفت روح مادرش، به ماشین دزدی روی می کند. در صندوق اولین ماشینی که سرقت می کند، مردی زخمی با ... نام «هادی زاده» قرار دارد که مدیر عامل یک شرکت معتبر گوشت است!.... هادی زاده مصمم است تا علت و عاملان ربوده شدن خود را شناسایی کند، پس اسد را مأمور می کند تا به خانه اش رفته و استاد و پول های او را بیاورد. امّا اسد توسط دختر هادی زاده - که نامش «دخی» است - دستگیر می شود. به کمک روح مادر اسد، دخی و پدرش با هم رو به رو می شوند و قرارها گذاشته می شود و اسد هم آزاد می شود.
از این پس تا مدتی همه افراد فامیل، دوستان و کارکنان شرکت زیر نظر گرفته می شوند و بالاخره مظنون اصلی شناسایی می شود و او «چوپان زاده» مالک شرکت تولید گوشت و صدور پوست و روده، رقیب سرسخت «هادی زاده » است که اصلاً نابیناست!...
در این مرحله ، هادی زاده به محل کار خود بازگشته و ربوده شدن خود را انکار می کند، همه ظاهراً از بازگشت او شادمان هستند، از جمله چوپان زاده و پسرش «کامپیز» - که به «دخی» علاقه مند است و خواستار ازدواج با اوست...
«هادی زاده » در دومین مرحله نقشه اش، ورود عنقریب یک فرد انگلیسی با نام « مستر آنجلیان» را برای عقد قراردادهای سودآور، شایع می کند. «اسد» بعد از تلاش «دخی» برای اینکه، به یک جنتلمن انگلیسی تبدیل شود، در هتل ساکن می گردد و با کمک روح مادرش پیش می رود... چوپان زاده و پسرش برای جلب نظر مستر آنجلیان، وارد عرصه می شوند و با تدابیری که از قبل اندیشیده شده، تصمیم ها به نفع «هادی زاده» تمام می شود. چوپان زاده و کامبیز، که از نتیجه کار راضی نیستند، تصمیم می گیرند تا مستر آنجلیان را بدزدند، روح مادر اسد، آنها را آگاه می کند، امّا نهایتاً دخی هم کنار اسد گرفتار می شود. اسد با کمک روح مادرش دخی را نجات می دهد. اما توسط چوپان زاده و عواملش از پای در می آید. و به روح مادرش می پیوندد. دخی بر سر جنازه ی او می گرید اما روح اسد خوشحال با روح مادرش برای قالپاق دزدی در جهان دیگر همراه می شود...
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره تردست
اسد، قالپاق دزد، در جهت ارتقاء شغلی خود، عليرغم مخالفت روح مادرش، به ماشین دزدی روی می کند. در صندوق اولین ماشینی که سرقت می کند، مردی زخمی با نام «هادی زاده» قرار دارد که مدیر عامل یک شرکت معتبر گوشت است!.... هادی زاده مصمم است تا علت و عاملان ربوده شدن خود را شناسایی کند، پس اسد را مأمور می کند تا به خانه اش رفته و استاد و پول های او را بیاورد. امّا اسد توسط دختر هادی زاده - که نامش «دخی» است - دستگیر می شود. به کمک روح مادر اسد، دخی و پدرش با هم رو به رو می شوند و قرارها گذاشته می شود و اسد هم آزاد می شود. <br /> از این پس تا مدتی همه افراد فامیل، دوستان و کارکنان شرکت زیر نظر گرفته می شوند و بالاخره مظنون اصلی شناسایی می شود و او «چوپان زاده» مالک شرکت تولید گوشت و صدور پوست و روده، رقیب سرسخت «هادی زاده » است که اصلاً نابیناست!... <br /> در این مرحله ، هادی زاده به محل کار خود بازگشته و ربوده شدن خود را انکار می کند، همه ظاهراً از بازگشت او شادمان هستند، از جمله چوپان زاده و پسرش «کامپیز» - که به «دخی» علاقه مند است و خواستار ازدواج با اوست...<br /> «هادی زاده » در دومین مرحله نقشه اش، ورود عنقریب یک فرد انگلیسی با نام « مستر آنجلیان» را برای عقد قراردادهای سودآور، شایع می کند. «اسد» بعد از تلاش «دخی» برای اینکه، به یک جنتلمن انگلیسی تبدیل شود، در هتل ساکن می گردد و با کمک روح مادرش پیش می رود... چوپان زاده و پسرش برای جلب نظر مستر آنجلیان، وارد عرصه می شوند و با تدابیری که از قبل اندیشیده شده، تصمیم ها به نفع «هادی زاده» تمام می شود. چوپان زاده و کامبیز، که از نتیجه کار راضی نیستند، تصمیم می گیرند تا مستر آنجلیان را بدزدند، روح مادر اسد، آنها را آگاه می کند، امّا نهایتاً دخی هم کنار اسد گرفتار می شود. اسد با کمک روح مادرش دخی را نجات می دهد. اما توسط چوپان زاده و عواملش از پای در می آید. و به روح مادرش می پیوندد. دخی بر سر جنازه ی او می گرید اما روح اسد خوشحال با روح مادرش برای قالپاق دزدی در جهان دیگر همراه می شود...
Watch With Subtitles