آراد، وقتی کارنامه اش را میگیرد میبیند که یک بار دیگر در دیکته تجدید شده است. ناظم مدرسه از بی توجهی و بی دقتی اش در دروس و این که چرا باید فرزند
... پدر و مادر تحصیل کرده و موفقی چنین باشد، او را به شدت مورد شماتت قرار میدهد. آراد، پریشان از موقعیت خود، با نوشتن نامهٔ ای برای والدینش، قصد خودکشی می کند و به این منظور به بام برج سیاه می رود تا خود را به پایین پرتاب کند و این همزمان است با حمله مردی به نام امیر به یکی از کارکنان برج سیاه با نام فریدون که باجناقش است. اما در کارش موفق نشده و ضمن فرار از دست پلیس به بام برج سیاه میرسد، جایی که آراد هم هست. امیر، آراد را سپر خود کرده و از ساختمان می گریزد. آراد از این پس مشکل خود را فراموش کرده و کنجکاو وضعیت امیر شده و با او همراه میشود. فریدون باجناق امیرکه پی برده جانش در خطر است، تصمیم میگیرد تا با همسر و تنها فرزندش، از تهران خارج شود. امّا در خانه اش خود را با امیر روبرو می بیند که همسر و فرزندش را به گروگان گرفته است. امیر که فریدون را موجب از دست رفتن خانواده خود و زندانی شدنش به مدت شش سال میداند، با خود به نقطه ای دور از شهر میبرد تا او را به قتل برساند. آراد، که در دقایق فرار و گروگانگیری، به امیر نزدیک شده، وساطت کرده و از فریدون قول می گیرد تا به ترتیبی گذشته را جبران کند و امیر را قانع میکند که موقعیتش را بیش از این آشفته نکرده و به آینده امیدوار باشد، و سپس خوشحال از این که مانع بروز فاجعه ای تازه و سبب شکل گیری مجدد کانون خانواده ای شده، اما همچنان با مشکل کارنامه اش در برابر والدینش روبرو است.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
آراد، وقتی کارنامه اش را میگیرد میبیند که یک بار دیگر در دیکته تجدید شده است. ناظم مدرسه از بی توجهی و بی دقتی اش در دروس و این که چرا باید فرزند پدر و مادر تحصیل کرده و موفقی چنین باشد، او را به شدت مورد شماتت قرار میدهد. آراد، پریشان از موقعیت خود، با نوشتن نامهٔ ای برای والدینش، قصد خودکشی می کند و به این منظور به بام برج سیاه می رود تا خود را به پایین پرتاب کند و این همزمان است با حمله مردی به نام امیر به یکی از کارکنان برج سیاه با نام فریدون که باجناقش است. اما در کارش موفق نشده و ضمن فرار از دست پلیس به بام برج سیاه میرسد، جایی که آراد هم هست. امیر، آراد را سپر خود کرده و از ساختمان می گریزد. آراد از این پس مشکل خود را فراموش کرده و کنجکاو وضعیت امیر شده و با او همراه میشود. فریدون باجناق امیرکه پی برده جانش در خطر است، تصمیم میگیرد تا با همسر و تنها فرزندش، از تهران خارج شود. امّا در خانه اش خود را با امیر روبرو می بیند که همسر و فرزندش را به گروگان گرفته است. امیر که فریدون را موجب از دست رفتن خانواده خود و زندانی شدنش به مدت شش سال میداند، با خود به نقطه ای دور از شهر میبرد تا او را به قتل برساند. آراد، که در دقایق فرار و گروگانگیری، به امیر نزدیک شده، وساطت کرده و از فریدون قول می گیرد تا به ترتیبی گذشته را جبران کند و امیر را قانع میکند که موقعیتش را بیش از این آشفته نکرده و به آینده امیدوار باشد، و سپس خوشحال از این که مانع بروز فاجعه ای تازه و سبب شکل گیری مجدد کانون خانواده ای شده، اما همچنان با مشکل کارنامه اش در برابر والدینش روبرو است.