یک ایل چادرنشین در فصل زمستان برای خوراک دام های خود دچار کمبود علوفه می شود سرما و گرسنگی باعث می شود هر روز تعدادی از احشام تلف شوند.
... چادرنشینان تصمیم می گیرند یکی از مردان ایل را برای خرید علوفه به شهر بفرستند . مرد به شهر میرود و مقداری جو خریداری می کند ولی هیچ راننده کامیونی حاضر نیست به علت بدی راه و برف و باران محموله جو را به کویر حمل کند . سرانجام به کمک یک دلال، راننده غریبه ای به علت عدم آشنائی به راه های منطقه حاضر می شود این کار را انجام دهد . بین راه راننده کامیون به علت خرابی راه با مشکلات و ناراحتی های پی درپی روبرو شده و با مرد ایلاتی درگیری پیدا میکند . سرانجام آنہا برمشکلات فائق آمده و بار جو را به مقصد می رسانند.یک ایل چادرنشین در فصل زمستان برای خوراک دام های خود دچار کمبود علوفه می شود سرما و گرسنگی باعث می شود هر روز تعدادی از احشام تلف شوند. چادرنشینان تصمیم می گیرند یکی از مردان ایل را برای خرید علوفه به شهر بفرستند . مرد به شهر میرود و مقداری جو خریداری می کند ولی هیچ راننده کامیونی حاضر نیست به علت بدی راه و برف و باران محموله جو را به کوير حمل کند . سرانجام به کمک یک دلال، راننده غریبه ای به علت عدم آشنائی به راه های منطقه حاضر می شود این کار را انجام دهد . بین راه راننده کامیون به علت خرابی راه با مشکلات و ناراحتی های پی درپی روبرو شده و با مرد ایلاتی درگیری پیدا میکند . سرانجام آنہا برمشکلات فائق آمده و بار جو را به مقصد می رسانند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
یک ایل چادرنشین در فصل زمستان برای خوراک دام های خود دچار کمبود علوفه می شود سرما و گرسنگی باعث می شود هر روز تعدادی از احشام تلف شوند. چادرنشینان تصمیم می گیرند یکی از مردان ایل را برای خرید علوفه به شهر بفرستند . مرد به شهر میرود و مقداری جو خریداری می کند ولی هیچ راننده کامیونی حاضر نیست به علت بدی راه و برف و باران محموله جو را به کویر حمل کند . سرانجام به کمک یک دلال، راننده غریبه ای به علت عدم آشنائی به راه های منطقه حاضر می شود این کار را انجام دهد . بین راه راننده کامیون به علت خرابی راه با مشکلات و ناراحتی های پی درپی روبرو شده و با مرد ایلاتی درگیری پیدا میکند . سرانجام آنہا برمشکلات فائق آمده و بار جو را به مقصد می رسانند.
یک ایل چادرنشین در فصل زمستان برای خوراک دام های خود دچار کمبود علوفه می شود سرما و گرسنگی باعث می شود هر روز تعدادی از احشام تلف شوند. چادرنشینان تصمیم می گیرند یکی از مردان ایل را برای خرید علوفه به شهر بفرستند . مرد به شهر میرود و مقداری جو خریداری می کند ولی هیچ راننده کامیونی حاضر نیست به علت بدی راه و برف و باران محموله جو را به کوير حمل کند . سرانجام به کمک یک دلال، راننده غریبه ای به علت عدم آشنائی به راه های منطقه حاضر می شود این کار را انجام دهد . بین راه راننده کامیون به علت خرابی راه با مشکلات و ناراحتی های پی درپی روبرو شده و با مرد ایلاتی درگیری پیدا میکند . سرانجام آنہا برمشکلات فائق آمده و بار جو را به مقصد می رسانند.