The movie is currently not available.
Submit a request to get notified when this movie is added to IMVBox:

فرار

۱۳۶۲ |۸۴ دقیقه
جوانی (عباس مغفوریان)، که با مادر دائم الخمرش زندگی می کند، پس از مرخص شدن از زندان، چون به قمار رو می آورد با مخالفت مادرش روبرو می شود. جوان در ... کاباره با زنی (سهیلا) آشنا می شود که او را وادار به سرقت پول های گاوصندوق یک شرکت می کند. رئیس گروهی (اکبر خواجوی) که زن برای او کار می کند در موقع سرقت با شلیک اسلحه ی نگهبان کشته می شود و جوان نگهبان را با تیر می زند. جوان با کیف پول به خانه ای پناه می برد که مدیر مسئول یک روزنامه (رضا شفیع) با همسر (پرخیده) و دختر (شمسی فضل اللهی) و پسر کوچکش در آن زندگی می کنند. جوان توسط دختر خانه با مادرش تماس می گیرد، و پس از مدتی با پرداختن مقداری پول به دختر از او می خواهد که یک اتومبیل تهیه کند تا با هم بگریزند. دختر می پذیرد، اما روز بعد وقتی جوان متوجه می شود، دختر تعلل می کند او را با تهدید به خیابان می کشاند، و وقتی اسلحه از دست جوان می افتد دختر او را با شلیک گلوله از پا درمی آورد. بیرون از خانه پدر و مادر دختر و پلیس (عباس شباویز) در انتظار ایستاده اند.
اوائل جنگ است . دو خانواده جنوب شهری (آقا کمال، آقا رحمت) در رویاروئی جنگ قرار می گیرند. "جواد " پسر "آقا کمال " به جبهه رفته و به شهادت میرسد . "علی "پسر "آقا رحمت " از ایران می گریزد و به آلمان غربی میرود. آقا رحمت خود به جای علی به جبهه می رود و علی در آلمان با تحمل سختی ها ورنج های فراوان و دستیابی به واقعیت ، سرانجام به ایران باز میگردد و در جستجوی پدر راهی جبهه های جنگ می شود. علی زمانی پدرش را می یابد که در اثر ترکش خمپاره مجروح شده است. اگر چه آقا رحمت به ناچار باید جبهه را ترک کند ولی خوشحال است که علی جای او را گرفته است.
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره فرار
جوانی (عباس مغفوریان)، که با مادر دائم الخمرش زندگی می کند، پس از مرخص شدن از زندان، چون به قمار رو می آورد با مخالفت مادرش روبرو می شود. جوان در کاباره با زنی (سهیلا) آشنا می شود که او را وادار به سرقت پول های گاوصندوق یک شرکت می کند. رئیس گروهی (اکبر خواجوی) که زن برای او کار می کند در موقع سرقت با شلیک اسلحه ی نگهبان کشته می شود و جوان نگهبان را با تیر می زند. جوان با کیف پول به خانه ای پناه می برد که مدیر مسئول یک روزنامه (رضا شفیع) با همسر (پرخیده) و دختر (شمسی فضل اللهی) و پسر کوچکش در آن زندگی می کنند. جوان توسط دختر خانه با مادرش تماس می گیرد، و پس از مدتی با پرداختن مقداری پول به دختر از او می خواهد که یک اتومبیل تهیه کند تا با هم بگریزند. دختر می پذیرد، اما روز بعد وقتی جوان متوجه می شود، دختر تعلل می کند او را با تهدید به خیابان می کشاند، و وقتی اسلحه از دست جوان می افتد دختر او را با شلیک گلوله از پا درمی آورد. بیرون از خانه پدر و مادر دختر و پلیس (عباس شباویز) در انتظار ایستاده اند.
اوائل جنگ است . دو خانواده جنوب شهری (آقا کمال، آقا رحمت) در رویاروئی جنگ قرار می گیرند. "جواد " پسر "آقا کمال " به جبهه رفته و به شهادت میرسد . "علی "پسر "آقا رحمت " از ایران می گریزد و به آلمان غربی میرود. آقا رحمت خود به جای علی به جبهه می رود و علی در آلمان با تحمل سختی ها ورنج های فراوان و دستیابی به واقعیت ، سرانجام به ایران باز میگردد و در جستجوی پدر راهی جبهه های جنگ می شود. علی زمانی پدرش را می یابد که در اثر ترکش خمپاره مجروح شده است. اگر چه آقا رحمت به ناچار باید جبهه را ترک کند ولی خوشحال است که علی جای او را گرفته است.
Watch With Subtitles