آسیدکاظم، معتمد محل، دلباخته ی زینت، خواهر همسرش هاجر، است. او خواستگاران زینت، از جمله تیمور، را جواب می کند، تا این که داوود، فرزند دوست
... قدیمی اش جلال، از شیراز به تهران می آید و به زینت علاقمند می شود. هاجر، که متوجه ی علاقه ی شوهرش به زینت شده، داوود را تشویق می کند تا زینت را به شیراز ببرد و به عقد خود در آورد. آسیدکاظم و تیمور و دوستانش به شیراز می روند. داوود زینت را به عقد خود در می آورد، و آسید کاظم به تلافی زینت را می رباید و به کاروانسرای خارج شهر می برد. دوستان جلال زینت را آزاد می سازند، و تیمور، در غیبت داوود، از زینت هتک حرمت می کند. آسیدکاظم و بشیر، برادر جلال، که افسر کلانتری است، به تعقیب تیمور می روند. تیمور دستگیر می شود و آسیدکاظم، در شب عروسی داوود و زینت، آن دو را دست به دست هم می دهد."داود" به توصیه پدرش وقتی از شیراز به تهران میرسد، مستقیما" به دیدار دوست قدیمی او "کاظم میرود ۰ کاظم او را در خانواد ه خود می پذیرد۰ کاظم که چند سالی است از ازدواجش با "هاجر" میگذرد ، مدتی است شیفته خواهر همسرش " زینت " شده است و خواستگاران او را جواب می کند به این امید که روزی او را از آن خود کند . داود و زینت بزودی شیفته هم می شوند . کاظم متوجه شده و داود را از خانه خود می راند ولی بزودی داود، زینت را به عقد خود درآورده و او را به شیراز می برد . کاظم در تعقیب آنہا تا شیراز میرود و حتی در برار دوست قدیمی خود قرار میگیرد.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
آسیدکاظم، معتمد محل، دلباخته ی زینت، خواهر همسرش هاجر، است. او خواستگاران زینت، از جمله تیمور، را جواب می کند، تا این که داوود، فرزند دوست قدیمی اش جلال، از شیراز به تهران می آید و به زینت علاقمند می شود. هاجر، که متوجه ی علاقه ی شوهرش به زینت شده، داوود را تشویق می کند تا زینت را به شیراز ببرد و به عقد خود در آورد. آسیدکاظم و تیمور و دوستانش به شیراز می روند. داوود زینت را به عقد خود در می آورد، و آسید کاظم به تلافی زینت را می رباید و به کاروانسرای خارج شهر می برد. دوستان جلال زینت را آزاد می سازند، و تیمور، در غیبت داوود، از زینت هتک حرمت می کند. آسیدکاظم و بشیر، برادر جلال، که افسر کلانتری است، به تعقیب تیمور می روند. تیمور دستگیر می شود و آسیدکاظم، در شب عروسی داوود و زینت، آن دو را دست به دست هم می دهد.
"داود" به توصیه پدرش وقتی از شیراز به تهران میرسد، مستقیما" به دیدار دوست قدیمی او "کاظم میرود ۰ کاظم او را در خانواد ه خود می پذیرد۰ کاظم که چند سالی است از ازدواجش با "هاجر" میگذرد ، مدتی است شیفته خواهر همسرش " زینت " شده است و خواستگاران او را جواب می کند به این امید که روزی او را از آن خود کند . داود و زینت بزودی شیفته هم می شوند . کاظم متوجه شده و داود را از خانه خود می راند ولی بزودی داود، زینت را به عقد خود درآورده و او را به شیراز می برد . کاظم در تعقیب آنہا تا شیراز میرود و حتی در برار دوست قدیمی خود قرار میگیرد.
