احمد برادرش حسین را مأمور حمل محموله ی قاچاق می كند و سپس موضوع را به استوار رضایی زاده اطلاع می دهد. استوار به همراه افرادش و علی، كه سرباز
... وظیفه است، حسین را تعقیب می كنند. حسین به ضرب گلوله ی علی از پا درمی آید، و علی كه دچار عذاب وجدان شده است سر مزار حسین می رود و با همسرش مهتاب و پدر حسین مواجه می شود. علی به زادگاهش می رود و پس از دیدار پدر و مادرش با نامزدش روبرو می شود، كه قصد دارد به دستور سلیمان محموله ای قاچاق را از حوزه ی استحفاظی استوار رضایی زاده عبور دهد. علی پی به نقشه ی آنها می برد و قاچاقچی ها را به دام می اندازد. پس از آن به مهتاب علاقمند می شود و از او تقاضای ازدواج می كند. علی پس از ازدواج ماجرای كشته شدن حسین را برای مهتاب بازگو می كند و زن او را از خود می راند. احمد نیز آتش اختلاف را تیزتر می كند و طی ماجرایی عباس را می رباید. علی عباس را نجات می دهد و مهتاب كه متوجه فداكاری علی شده برای آشتی به دیدار او می رود. " عادل " که در پاسگاه پلیس راه خدمت می کند، برای متوقف کردن یک جوان قاچاقچی فراری به نام "علی" ناچار شلیک می کند و باعث مرگ او می شود. عادل درمییابد که علی سابقه ای در این کار نداشته و این بار اغفال شده بوده است . عادل پس از دریافت این حقیقت ، خود را قاتل علی میپندارد و کوشش می کند که خانواده علی را در زندگی یاری دهد. ولی خانواده علی به خصوصں "مہتاب " -- ھمسر مقتول --- با او مخالفند . " عادل پس از درگیریهای بسیار آنہا را متقاعد میسازد و از آن پس آسوده خیال ، به خدمتش ادامه می دهد.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
احمد برادرش حسین را مأمور حمل محموله ی قاچاق می كند و سپس موضوع را به استوار رضایی زاده اطلاع می دهد. استوار به همراه افرادش و علی، كه سرباز وظیفه است، حسین را تعقیب می كنند. حسین به ضرب گلوله ی علی از پا درمی آید، و علی كه دچار عذاب وجدان شده است سر مزار حسین می رود و با همسرش مهتاب و پدر حسین مواجه می شود. علی به زادگاهش می رود و پس از دیدار پدر و مادرش با نامزدش روبرو می شود، كه قصد دارد به دستور سلیمان محموله ای قاچاق را از حوزه ی استحفاظی استوار رضایی زاده عبور دهد. علی پی به نقشه ی آنها می برد و قاچاقچی ها را به دام می اندازد. پس از آن به مهتاب علاقمند می شود و از او تقاضای ازدواج می كند. علی پس از ازدواج ماجرای كشته شدن حسین را برای مهتاب بازگو می كند و زن او را از خود می راند. احمد نیز آتش اختلاف را تیزتر می كند و طی ماجرایی عباس را می رباید. علی عباس را نجات می دهد و مهتاب كه متوجه فداكاری علی شده برای آشتی به دیدار او می رود.<br />
" عادل " که در پاسگاه پلیس راه خدمت می کند، برای متوقف کردن یک جوان قاچاقچی فراری به نام "علی" ناچار شلیک می کند و باعث مرگ او می شود. عادل درمییابد که علی سابقه ای در این کار نداشته و این بار اغفال شده بوده است . عادل پس از دریافت این حقیقت ، خود را قاتل علی میپندارد و کوشش می کند که خانواده علی را در زندگی یاری دهد. ولی خانواده علی به خصوصں "مہتاب " -- ھمسر مقتول --- با او مخالفند . " عادل پس از درگیریهای بسیار آنہا را متقاعد میسازد و از آن پس آسوده خیال ، به خدمتش ادامه می دهد.
