علی 14 ساله در پرورشگاهی در تهران زندگی می كند. او بر اثر حادثه ای متوجه می شود پدرش زنده است، اما به دلیل قتل دایی اش در زندان بسر می برد. علی پس
... از مراجعه به زندان از آزادی پدر آگاه می گردد. او كه دیگر مایل به بازگشت به پرورشگاه نیست، به دنبال زندگی جدید خود است و به هر طریقی آدرس پدر را می یابد، اما او با ازدواجی كه كرده مایل نیست از علی نگهداری كند. به ناچار علی به دنبال مادر رفته تا شاید كمبود محبت های خود را جبران كند، اما دایی علی از آمدنش خوشحال نیست و او را از خود می راند. در نهایت زمانی كه علی در اوج ناامیدی است، پدر به سراغش می آید. «علی» نوجوان چهارده ساله ای است که در پرورشگاه تهران زندگی می کند، او بر اثر حادثه ای متوجه می شود که پدرش زنده است اما به دلیل درگیری که او سالها پیش با دایی اش داشته، بر اثر اتفاقی موجب قتلش شده است و اینک با شکایت دایی کوچکترش «رضا» حالا زندانی است. پی گیری های «علی» موجب آزادی پدرش می شود، اما همچنان او هیچ سهمی از محبت ها و توجه پدر ندارد، چرا که پدرش حالا خانواده ی دیگری دارد که هیچ یک از حضور او مطلع نیستند. او یک بار از پدر می شنود که نیمی از مینی بوس که دایی اش در اختیار گرفته، از آن اوست... از آن پس علی به دنبال گرفتن حق خود از دایی رضا برمی آید. دایی رضا ابتدا مراجعات او را جدی نمی گیرد اما علی دست بردار نیست و سرانجام نیز به حق خود می رسد.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
علی 14 ساله در پرورشگاهی در تهران زندگی می كند. او بر اثر حادثه ای متوجه می شود پدرش زنده است، اما به دلیل قتل دایی اش در زندان بسر می برد. علی پس از مراجعه به زندان از آزادی پدر آگاه می گردد. او كه دیگر مایل به بازگشت به پرورشگاه نیست، به دنبال زندگی جدید خود است و به هر طریقی آدرس پدر را می یابد، اما او با ازدواجی كه كرده مایل نیست از علی نگهداری كند. به ناچار علی به دنبال مادر رفته تا شاید كمبود محبت های خود را جبران كند، اما دایی علی از آمدنش خوشحال نیست و او را از خود می راند. در نهایت زمانی كه علی در اوج ناامیدی است، پدر به سراغش می آید.<br />
«علی» نوجوان چهارده ساله ای است که در پرورشگاه تهران زندگی می کند، او بر اثر حادثه ای متوجه می شود که پدرش زنده است اما به دلیل درگیری که او سالها پیش با دایی اش داشته، بر اثر اتفاقی موجب قتلش شده است و اینک با شکایت دایی کوچکترش «رضا» حالا زندانی است. پی گیری های «علی» موجب آزادی پدرش می شود، اما همچنان او هیچ سهمی از محبت ها و توجه پدر ندارد، چرا که پدرش حالا خانواده ی دیگری دارد که هیچ یک از حضور او مطلع نیستند. او یک بار از پدر می شنود که نیمی از مینی بوس که دایی اش در اختیار گرفته، از آن اوست... از آن پس علی به دنبال گرفتن حق خود از دایی رضا برمی آید. دایی رضا ابتدا مراجعات او را جدی نمی گیرد اما علی دست بردار نیست و سرانجام نیز به حق خود می رسد.