محمود (منوچهر وثوق) و صادق (سیدعلی میری) دو جوان ساده ی شمالی هستند كه به دلیل سهل انگاری هایشان دایم بیكار می شوند. روزی كه آن دو ناامید كنار
... ساحل قدم می زنند به دختری به نام مهناز (فریبا خاتمی) برمی خورند كه در حال غرق شدن است. مهناز فرزند یك كارخانه دار معروف است و از آن دو دعوت می كند كه در كارخانه ی پدرش در تهران مشغول به كار شوند. توجه مهناز به محمود و صادق موجب می شود كه پسر عمویش، كه به مهناز علاقه دارد و در فكر تصاحب ثروت عمویش است، محمود و صادق را متهم به خراب كاری در كارخانه كند. محمود و صادق اخراج می شوند؛ اما مانع انجام مقاصد پسر عموی مهناز شده خیانت هایش را نزد مهناز و پدرش برملا می كنند و دوباره به كار دعوت می شوندمحمود (منوچهر وثوق) و صادق (سيدعلي ميري) دو جوان ساده ي شمالي هستند كه به دليل سهل انگاري هايشان دايم بيكار مي شوند. روزي كه آن دو نااميد كنار ساحل قدم مي زنند به دختري به نام مهناز (فريبا خاتمي) برمي خورند كه در حال غرق شدن است. مهناز فرزند يك كارخانه دار معروف است و از آن دو دعوت مي كند كه در كارخانه ي پدرش در تهران مشغول به كار شوند. توجه مهناز به محمود و صادق موجب مي شود كه پسر عمويش، كه به مهناز علاقه دارد و در فكر تصاحب ثروت عمويش است، محمود و صادق را متهم به خراب كاري در كارخانه كند. محمود و صادق اخراج مي شوند؛ اما مانع انجام مقاصد پسر عموي مهناز شده خيانت هايش را نزد مهناز و پدرش برملا مي كنند و دوباره به كار دعوت مي شوند
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
محمود (منوچهر وثوق) و صادق (سیدعلی میری) دو جوان ساده ی شمالی هستند كه به دلیل سهل انگاری هایشان دایم بیكار می شوند. روزی كه آن دو ناامید كنار ساحل قدم می زنند به دختری به نام مهناز (فریبا خاتمی) برمی خورند كه در حال غرق شدن است. مهناز فرزند یك كارخانه دار معروف است و از آن دو دعوت می كند كه در كارخانه ی پدرش در تهران مشغول به كار شوند. توجه مهناز به محمود و صادق موجب می شود كه پسر عمویش، كه به مهناز علاقه دارد و در فكر تصاحب ثروت عمویش است، محمود و صادق را متهم به خراب كاری در كارخانه كند. محمود و صادق اخراج می شوند؛ اما مانع انجام مقاصد پسر عموی مهناز شده خیانت هایش را نزد مهناز و پدرش برملا می كنند و دوباره به كار دعوت می شوند
محمود (منوچهر وثوق) و صادق (سيدعلي ميري) دو جوان ساده ي شمالي هستند كه به دليل سهل انگاري هايشان دايم بيكار مي شوند. روزي كه آن دو نااميد كنار ساحل قدم مي زنند به دختري به نام مهناز (فريبا خاتمي) برمي خورند كه در حال غرق شدن است. مهناز فرزند يك كارخانه دار معروف است و از آن دو دعوت مي كند كه در كارخانه ي پدرش در تهران مشغول به كار شوند. توجه مهناز به محمود و صادق موجب مي شود كه پسر عمويش، كه به مهناز علاقه دارد و در فكر تصاحب ثروت عمويش است، محمود و صادق را متهم به خراب كاري در كارخانه كند. محمود و صادق اخراج مي شوند؛ اما مانع انجام مقاصد پسر عموي مهناز شده خيانت هايش را نزد مهناز و پدرش برملا مي كنند و دوباره به كار دعوت مي شوند