مطابق وصیت خان جان، باغ و عمارت وی در آب اسک که به صورت مشاع بین دو طایفه، کشتگر، و اشوان وقف شده، تا زمانی که فرزندان دو خانواده با هم وصلت کنند
... در تصرف این دو طایفه خواهد بود و در غیر این صورت، حق تصرف ملک از خانواده کشتگر ساقط و به خانواده شوان منتقل میشود. مهتا، دختر میرزاحسن کشتگر، که به تازگی در آزمون ورودی دانشکده پزشکی قبول شده، همه اهالی روستا را شاد میکند به جز ملوس خانم زن عمویش، که پسرش برزو چند سال دیگر باید در انتظار پایان تحصیل مهتا برای ازدواج با او بماند.
در جشنی که برای مهتا گرفته می شود ملوس خانم سعی می کند تا حلقه ازدواج را به مهتا بدهد اما حلقه از انگشتش خارج نمی شود و در نتیجه مهتاب اعلام می کند که به شرط درآمدن انگشت از دست ملوس خانم، حاضر به ازدواج با برز و خواهد شد.
دو خانواده، آماده مراسم نامزدی می شوند. اما تماس تلفنی مردی با مهتا، همه را به شک می اندازد. مرد که سرایدار یکی از بازماندگان نرگس خاتون (زنی که به دلیل ابراز عشق به یک مرد و انتخاب شوهر بدون واسطه فامیل در سالها قبل تکفیر شده) است و مهتا حاضر نیست درباره اش توضیح بدهد و انتظار دارد خانواده خود و عمویش به او اطمینان داشته باشند. البته برزو که قبلاً با مهتا برای دیدن بازماندگان نرگس خاتون به شهر رفته، از موضوع مطلع است و دلیل تماس تلفنی را که تعمیر سنگ قبر پوسیده ی نرگس خاتون است را میداند...
در روز سنتی حکومت زنان روستا، که طی آن مردان برای ذخیره کردن برف در یک انبار بزرگ به خارج از روستا می روند، اختلاف و بدبینی به اوج میرسد. در این روز وقتی سرایدار به روستا می آید ملوس خانم و دخترش با کمک دیگر اهالی او را کتک زده و مجروح می کنند، اما مهتا از سرایدار و همچنین نرگس خاتون که از اجداد خودش هستند دفاع میکند. حاکم شهر زنان نیز سرانجام پس از سالها از تصمیم او برای انتخاب آینده اش تقدیر میکند...
حالا مهتا، خود برای آینده اش تصمیم می گیرد تا سر راه جوانان روستا قرار گیرد که توسط یکی از آنها انتخاب شود، اما برزو قبل از بقیه ی پسران جوان، سر راه او حاضر می شود و مهتا که از قبل انتظارش را داشته، دسته گل خود را به او می دهد تا ازدواج آنها سر بگیرد...
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
مطابق وصیت خان جان، باغ و عمارت وی در آب اسک که به صورت مشاع بین دو طایفه، کشتگر، و اشوان وقف شده، تا زمانی که فرزندان دو خانواده با هم وصلت کنند در تصرف این دو طایفه خواهد بود و در غیر این صورت، حق تصرف ملک از خانواده کشتگر ساقط و به خانواده شوان منتقل میشود. مهتا، دختر میرزاحسن کشتگر، که به تازگی در آزمون ورودی دانشکده پزشکی قبول شده، همه اهالی روستا را شاد میکند به جز ملوس خانم زن عمویش، که پسرش برزو چند سال دیگر باید در انتظار پایان تحصیل مهتا برای ازدواج با او بماند.<br />
در جشنی که برای مهتا گرفته می شود ملوس خانم سعی می کند تا حلقه ازدواج را به مهتا بدهد اما حلقه از انگشتش خارج نمی شود و در نتیجه مهتاب اعلام می کند که به شرط درآمدن انگشت از دست ملوس خانم، حاضر به ازدواج با برز و خواهد شد.<br />
دو خانواده، آماده مراسم نامزدی می شوند. اما تماس تلفنی مردی با مهتا، همه را به شک می اندازد. مرد که سرایدار یکی از بازماندگان نرگس خاتون (زنی که به دلیل ابراز عشق به یک مرد و انتخاب شوهر بدون واسطه فامیل در سالها قبل تکفیر شده) است و مهتا حاضر نیست درباره اش توضیح بدهد و انتظار دارد خانواده خود و عمویش به او اطمینان داشته باشند. البته برزو که قبلاً با مهتا برای دیدن بازماندگان نرگس خاتون به شهر رفته، از موضوع مطلع است و دلیل تماس تلفنی را که تعمیر سنگ قبر پوسیده ی نرگس خاتون است را میداند...<br />
در روز سنتی حکومت زنان روستا، که طی آن مردان برای ذخیره کردن برف در یک انبار بزرگ به خارج از روستا می روند، اختلاف و بدبینی به اوج میرسد. در این روز وقتی سرایدار به روستا می آید ملوس خانم و دخترش با کمک دیگر اهالی او را کتک زده و مجروح می کنند، اما مهتا از سرایدار و همچنین نرگس خاتون که از اجداد خودش هستند دفاع میکند. حاکم شهر زنان نیز سرانجام پس از سالها از تصمیم او برای انتخاب آینده اش تقدیر میکند...<br />
حالا مهتا، خود برای آینده اش تصمیم می گیرد تا سر راه جوانان روستا قرار گیرد که توسط یکی از آنها انتخاب شود، اما برزو قبل از بقیه ی پسران جوان، سر راه او حاضر می شود و مهتا که از قبل انتظارش را داشته، دسته گل خود را به او می دهد تا ازدواج آنها سر بگیرد...