پدر قصاب مانی، گوسفندی را به او می سپارد تا به دکتری برساند، مانی بین راه با ماشینی که راننده اش ندا است تصادف میکند. مانی برای دریافت خسارت با
... ندا در کافه ای قرار می گذارد.آشنایی مانی و ندا، به قرارهای روزهای بعد و بعدتر منتهی می شود و هرکدام، به دروغ خود را فرزند آدم متمولی معرفی می کند .در حالی که ندا هم وضعیت بهتری نسبت به مانی ندارد. ندا با دوستش تینا زندگی میکند و به پسر معتادی که تینا او را عشق ندا نامیده، پول میپردازد.
به زودی ندا و مانی، موقعیت مالی و خانوادگی خود را برای یکدیگر فاش کرده و تصمیم میگیرند که یک سال بعد، که پولدار شده اند، همدیگر را ملاقات کنند.مانی راه های مختلفی را برای کسب ثروت تجربه می کند، دوره ای کوتاه به فوتبال روی می آورد و بعد به خوانندگی میپردازد امّا در همه ی آنها ناموفق است.
ندا هم برای بازیگری به دفاتر سینمایی مراجعه میکند،اما در تمام مراجعات خود توفیقی کسب نمیکند. سر انجام مانی سر از توزیع مواد مخدر درمی آورد و ندا دفتر فالگیری راه می اندازد. مانی در یکی از برخوردهایش در پارک برای فروش جنسی با جوان معتادی روبرو می شود که یک بار قبلاً او را با ندا دیده است.مانی با جوان به خاطر نشاسته ای که به او به عنوان مواد مخدر فروخته، درگیر می شود، امّا به زودی متوجه می شود که او کسری برادر ندا است.مانی به سراغ پلیس رفته و باند پخش مواد مخدررا معرفی میکند.با هجوم پلیس، همه اعضای باند دستگیر می شوند. ندا نیز برای رساندن مواد مخدر به برادرش گرفتار می شود، اما با وثیقه دوستش تینا آزاد میشود.تینا که با کامی برادر مانی آشنا شده، و بین شان علایقی به وجود آمده قرار ازدواج می گذارند.مانی که صدای خوشی دارد به طور تصادفی با آهنگساز جوانی آشنا و توسط او به خوانندگی دعوت می شود. اما مانی همچون ندا از آینده اش نامید است، لذا مصمم به خروج از کشور می شوند. اما پیش از جدی شدن تصمیم شان، تینا و کامی، آن دو را به رستورانی دعوت می کنند و از آنها میخواهند تا از تصمیم خود منصرف شوند و سپس قرارداد کاست مانی و قرارداد بازیگری ندا در فیلم را نشانشان میدهند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
پدر قصاب مانی، گوسفندی را به او می سپارد تا به دکتری برساند، مانی بین راه با ماشینی که راننده اش ندا است تصادف میکند. مانی برای دریافت خسارت با ندا در کافه ای قرار می گذارد.آشنایی مانی و ندا، به قرارهای روزهای بعد و بعدتر منتهی می شود و هرکدام، به دروغ خود را فرزند آدم متمولی معرفی می کند .در حالی که ندا هم وضعیت بهتری نسبت به مانی ندارد. ندا با دوستش تینا زندگی میکند و به پسر معتادی که تینا او را عشق ندا نامیده، پول میپردازد.<br />
به زودی ندا و مانی، موقعیت مالی و خانوادگی خود را برای یکدیگر فاش کرده و تصمیم میگیرند که یک سال بعد، که پولدار شده اند، همدیگر را ملاقات کنند.مانی راه های مختلفی را برای کسب ثروت تجربه می کند، دوره ای کوتاه به فوتبال روی می آورد و بعد به خوانندگی میپردازد امّا در همه ی آنها ناموفق است.<br />
ندا هم برای بازیگری به دفاتر سینمایی مراجعه میکند،اما در تمام مراجعات خود توفیقی کسب نمیکند. سر انجام مانی سر از توزیع مواد مخدر درمی آورد و ندا دفتر فالگیری راه می اندازد. مانی در یکی از برخوردهایش در پارک برای فروش جنسی با جوان معتادی روبرو می شود که یک بار قبلاً او را با ندا دیده است.مانی با جوان به خاطر نشاسته ای که به او به عنوان مواد مخدر فروخته، درگیر می شود، امّا به زودی متوجه می شود که او کسری برادر ندا است.مانی به سراغ پلیس رفته و باند پخش مواد مخدررا معرفی میکند.با هجوم پلیس، همه اعضای باند دستگیر می شوند. ندا نیز برای رساندن مواد مخدر به برادرش گرفتار می شود، اما با وثیقه دوستش تینا آزاد میشود.تینا که با کامی برادر مانی آشنا شده، و بین شان علایقی به وجود آمده قرار ازدواج می گذارند.مانی که صدای خوشی دارد به طور تصادفی با آهنگساز جوانی آشنا و توسط او به خوانندگی دعوت می شود. اما مانی همچون ندا از آینده اش نامید است، لذا مصمم به خروج از کشور می شوند. اما پیش از جدی شدن تصمیم شان، تینا و کامی، آن دو را به رستورانی دعوت می کنند و از آنها میخواهند تا از تصمیم خود منصرف شوند و سپس قرارداد کاست مانی و قرارداد بازیگری ندا در فیلم را نشانشان میدهند.