طاها دانشجوی اخراجی از دانشگاه، که حالا راننده یک آژانس است، تحت تأثیر دوست صمیمی اش، فواد، به این باور رسیده است تا رأساً تصمیم به اصلاح جامعه
... بپردازد و با کسانی که مشهور به ترویج فساد هستند برخورد کند و تنها راه دستیابی به این مقصود را نیز اعمال خشونت میداند و جمعی را نیز همراه خود کرده است.وقتی طاها، راهکار او را می پذیرد، از طرف او مأمور میشود تا زنی تن فروش به نام آهو شریفی را که با برادر کوچکترش هومان در محله آنها زندگی میکند، به قتل برساند.طاها به قصد کشتن آهو، او را سوار اتومبیل آژانس می کند اما پس از شنیدن حرفهایش، درمی یابد که زن بیچاره و مستأصلی است، پس از قصد خود منصرف می شود. فواد از این امر به شدت عصبانی شده، این مأموریت را به کسان دیگر میدهد.طاها که نمیخواهد مجری نظرهای خشونت باریک طرفه فواد باشد، به کمک آهو میرود و او و برادرش را به منزل عمه اش می برد، اما فواد و همراهانش، او را رها نمی کنند.آهو صیغه مرد متمولی است امّا در این شرایط حتی دیگر او را هم نمیخواهد و وقتی تحت هجوم قرار میگیرد، از ترس به پارک پناه میبرد اما به همراه تعدادی زن ولگرد دستگیر می شود، مرد متمول، شرایط آزادی او را فراهم می کند و به دستورش، آهو، به آپارتمانی برده می شود، که مرد متمول قرار است هراز گاهی به دیدنش بیاید. و آهو مرد را میکشد و سلاح مرد را به طاها می دهد که در تعقیب او به آپارتمان آمده و خود آنجا را ترک میکند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
طاها دانشجوی اخراجی از دانشگاه، که حالا راننده یک آژانس است، تحت تأثیر دوست صمیمی اش، فواد، به این باور رسیده است تا رأساً تصمیم به اصلاح جامعه بپردازد و با کسانی که مشهور به ترویج فساد هستند برخورد کند و تنها راه دستیابی به این مقصود را نیز اعمال خشونت میداند و جمعی را نیز همراه خود کرده است.وقتی طاها، راهکار او را می پذیرد، از طرف او مأمور میشود تا زنی تن فروش به نام آهو شریفی را که با برادر کوچکترش هومان در محله آنها زندگی میکند، به قتل برساند.طاها به قصد کشتن آهو، او را سوار اتومبیل آژانس می کند اما پس از شنیدن حرفهایش، درمی یابد که زن بیچاره و مستأصلی است، پس از قصد خود منصرف می شود. فواد از این امر به شدت عصبانی شده، این مأموریت را به کسان دیگر میدهد.طاها که نمیخواهد مجری نظرهای خشونت باریک طرفه فواد باشد، به کمک آهو میرود و او و برادرش را به منزل عمه اش می برد، اما فواد و همراهانش، او را رها نمی کنند.آهو صیغه مرد متمولی است امّا در این شرایط حتی دیگر او را هم نمیخواهد و وقتی تحت هجوم قرار میگیرد، از ترس به پارک پناه میبرد اما به همراه تعدادی زن ولگرد دستگیر می شود، مرد متمول، شرایط آزادی او را فراهم می کند و به دستورش، آهو، به آپارتمانی برده می شود، که مرد متمول قرار است هراز گاهی به دیدنش بیاید. و آهو مرد را میکشد و سلاح مرد را به طاها می دهد که در تعقیب او به آپارتمان آمده و خود آنجا را ترک میکند.