محمود بصیرت از مدیران کارآمد و موفق کارخانه ای در زنجان است. مذاکراتی برای فروش کارخانه در جریان است. مهندس خاکپور مدیرعامل کارخانه و از دوستان
... نزدیک محمود، به او اطلاع میدهد که افراد ناشناسی درصدد جلب همکاری او برای خرید کارخانه، به ترتیبی که خود طراحی کرده اند، پیشنهاد رشوه داده اند که او البته با خواسته شان موافقت نکرده است. مدت کوتاهی بعد، مهندس خاکپور در یک تصادف مشکوک، به شدت زخمی و در بیمارستان بستری می شود و محمود بصیرت انجام وظایف او را به عهده می گیرد. طی ملاقات هایی که محمود از مهندس خاکپور در بیمارستان به عمل می آورد با پرستاری به نام سیما آشنا می شود. این آشنایی منتهی به ازدواج موقت آن دو می شود. ماه های بعد، محمود ناچار است تا به این رابطه خاتمه دهد. سیما که همسر اولش فوت کرده و در حال حاضر با پدر معتادش زندگی می کند، مایل نیست از محمود جدا شود چرا که از او بارداراست. محمود خواستار سقط جنین می شود، اما سیما نمی پذیرد و محمود به تصور آن که او و پدر معتادش قصد اخاذی از او را دارند، سیما را متهم به کلاهبرداری می کند. سیما خشمگین از نحوه ی برخورد محمود، به قصد آتش زدن خانه او به زنجان میرود، اما درمی یابد که محمود و همسرش به تهران رفته اند. در همین احوال، سیما، که خشمش فرونشسته از قصدش منصرف شده و خانه ی محمود را ترک میکند. محمود و همسرش در راه بازگشت به خانه خود در زنجان، با اتومبیل آتش گرفته سیما و جسد او روبرو می شوند.مهندس خاکپور قرار است معاون وزیر شود ولی طی حادثه ای مصدوم و به بیمارستان منتقل می شود. دوست او مهندس محمود بصیرت از زنجان برای ملاقاتش به تهران می آید و با پرستار بیمارستان، سیما ریاحی، آشنا می شود.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
محمود بصیرت از مدیران کارآمد و موفق کارخانه ای در زنجان است. مذاکراتی برای فروش کارخانه در جریان است. مهندس خاکپور مدیرعامل کارخانه و از دوستان نزدیک محمود، به او اطلاع میدهد که افراد ناشناسی درصدد جلب همکاری او برای خرید کارخانه، به ترتیبی که خود طراحی کرده اند، پیشنهاد رشوه داده اند که او البته با خواسته شان موافقت نکرده است. مدت کوتاهی بعد، مهندس خاکپور در یک تصادف مشکوک، به شدت زخمی و در بیمارستان بستری می شود و محمود بصیرت انجام وظایف او را به عهده می گیرد. طی ملاقات هایی که محمود از مهندس خاکپور در بیمارستان به عمل می آورد با پرستاری به نام سیما آشنا می شود. این آشنایی منتهی به ازدواج موقت آن دو می شود. ماه های بعد، محمود ناچار است تا به این رابطه خاتمه دهد. سیما که همسر اولش فوت کرده و در حال حاضر با پدر معتادش زندگی می کند، مایل نیست از محمود جدا شود چرا که از او بارداراست. محمود خواستار سقط جنین می شود، اما سیما نمی پذیرد و محمود به تصور آن که او و پدر معتادش قصد اخاذی از او را دارند، سیما را متهم به کلاهبرداری می کند. سیما خشمگین از نحوه ی برخورد محمود، به قصد آتش زدن خانه او به زنجان میرود، اما درمی یابد که محمود و همسرش به تهران رفته اند. در همین احوال، سیما، که خشمش فرونشسته از قصدش منصرف شده و خانه ی محمود را ترک میکند. محمود و همسرش در راه بازگشت به خانه خود در زنجان، با اتومبیل آتش گرفته سیما و جسد او روبرو می شوند.
مهندس خاکپور قرار است معاون وزیر شود ولی طی حادثه ای مصدوم و به بیمارستان منتقل می شود. دوست او مهندس محمود بصیرت از زنجان برای ملاقاتش به تهران می آید و با پرستار بیمارستان، سیما ریاحی، آشنا می شود.