The movie is currently not available.
Submit a request to get notified when this movie is added to IMVBox:

دختر شیرینی فروش

۱۳۸۰ |۱۰۵ دقیقه | درام | 5.6
پسر و دختر دو خانواده قصد ازدواج دارند. اما بیست سال است به خاطر مخالفت والدینشان با هم یا خواستگاری و یا عقد و یا عروسی شان به هم خورده است. دعوا ... بین دو خانواده بالا می گیرد تا اینكه پسر و دختر تصمیم می گیرند خودكشی كنند. از سوی دیگر بزرگترها سخت به دنبالشان هستند و ظاهراً از رفتار گذشته نادم هستند. اما دختر و پسر با وضعیت نابسامان جسمی خود تصمیم به مقابله با بزرگترهایشان می گیرند و در خانه ی پدری سعید در حالی كه توسط پلیس و افراد خانواده محاصره شده اند اخطار می دهند كه اگر ساعتچی شناسنامه سعید را ندهد و با ازدواجشان موافقت نكند خودشان و خانه را به آتش خواهند كشید. بزرگترها به ناچار رضایت می دهند و وصلت صورت می گیرد. در این شرایط معلوم می شود پدر سعید و مادر نیلوفر هم به یكدیگر علاقمند شده اند زیرا هر دو تنها هستند.

ازدواج سعید و نیلوفر به خاطر خصومتهای شخصی والدین شان - آقای ساعتچی و خانم رستمی - سال هاست به تعویق افتاده، و حالا سنی از آنها گذشته است معهذا به جهت روحیه سلطه جویانه پدر سعید و مادر نیلوفر، بازهم زمان مشخصی برای انجام ازدواج آنها، قابل پیش بینی نیست.
ساعتچی شناسنامه پسرش را مخفی کرده تا قادر به ازدواج نباشد و رستمی هم از دخترشی مثل یک کارگر ساده شیرینی پزی کار میکشد و فراموش کرده که او دخترش است. ساعتچی به جهت کابوسی که در زمان سکته میبیند، ظاهراً متنبه شده و به وصلت زوج میان سال رضایت می دهد، اما شب عروسی باز هم به دعوا و جدایی ختم می شود. با تکرار چند باره این اتفاق، نیلوفر افسرده و بی روحیه به سعيد پیشنهاد فرار می دھد و سعید می پذیرد، غافل از این که نیلوفر قصد خودکشی دارد. سعید بی خبر از همه جا، از شیرینی هایی که نیلوفر آن را مسموم کرده میخورد، اما اشتباه مضحکی صورت گرفته، چون پودر قرص های کپسولی که نیلوفر با خمیر ترش مخلوط کرده، با کپسولهای مسهل عوض شده و آنها از این موضوع اطلاع ندارند. و بدین ترتیب به دردسر مضحکی می افتند.از سوی دیگر بزرگترها سخت به دنبالشان هستند و ظاهراً از رفتار گذشته شان نیز نادم اند. اما سعید و نیلوفر که سخت تحقیر شده اند، با همان وضعیت نامساعد جسمانی، تصمیم به مقابله با بزرگترهایشان میگیرند و در خانه پدری سعید در حالی که توسط پلیس و افراد خانواده محاصره شده اند به آنها اخطار می دهند که چنانچه ساعتچی شناسنامه سعید را ندهد و با ازدواج شان موافقت نکند، خودشان و خانه را به آتش خواهند کشید. بزرگترها به ناچار رضایت میدهند و وصلت صورت میگیرد و در این شرایط بالاخره آقای ساعتچی و خانم رستمی نیز دشمنی های گذشته را به کناری گذارده و با یکدیگر معقولانه و با علاقه رفتار می کنند.
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره دختر شیرینی فروش
پسر و دختر دو خانواده قصد ازدواج دارند. اما بیست سال است به خاطر مخالفت والدینشان با هم یا خواستگاری و یا عقد و یا عروسی شان به هم خورده است. دعوا بین دو خانواده بالا می گیرد تا اینكه پسر و دختر تصمیم می گیرند خودكشی كنند. از سوی دیگر بزرگترها سخت به دنبالشان هستند و ظاهراً از رفتار گذشته نادم هستند. اما دختر و پسر با وضعیت نابسامان جسمی خود تصمیم به مقابله با بزرگترهایشان می گیرند و در خانه ی پدری سعید در حالی كه توسط پلیس و افراد خانواده محاصره شده اند اخطار می دهند كه اگر ساعتچی شناسنامه سعید را ندهد و با ازدواجشان موافقت نكند خودشان و خانه را به آتش خواهند كشید. بزرگترها به ناچار رضایت می دهند و وصلت صورت می گیرد. در این شرایط معلوم می شود پدر سعید و مادر نیلوفر هم به یكدیگر علاقمند شده اند زیرا هر دو تنها هستند.<br />
ازدواج سعید و نیلوفر به خاطر خصومتهای شخصی والدین شان - آقای ساعتچی و خانم رستمی - سال هاست به تعویق افتاده، و حالا سنی از آنها گذشته است معهذا به جهت روحیه سلطه جویانه پدر سعید و مادر نیلوفر، بازهم زمان مشخصی برای انجام ازدواج آنها، قابل پیش بینی نیست.<br /> ساعتچی شناسنامه پسرش را مخفی کرده تا قادر به ازدواج نباشد و رستمی هم از دخترشی مثل یک کارگر ساده شیرینی پزی کار میکشد و فراموش کرده که او دخترش است. ساعتچی به جهت کابوسی که در زمان سکته میبیند، ظاهراً متنبه شده و به وصلت زوج میان سال رضایت می دهد، اما شب عروسی باز هم به دعوا و جدایی ختم می شود. با تکرار چند باره این اتفاق، نیلوفر افسرده و بی روحیه به سعيد پیشنهاد فرار می دھد و سعید می پذیرد، غافل از این که نیلوفر قصد خودکشی دارد. سعید بی خبر از همه جا، از شیرینی هایی که نیلوفر آن را مسموم کرده میخورد، اما اشتباه مضحکی صورت گرفته، چون پودر قرص های کپسولی که نیلوفر با خمیر ترش مخلوط کرده، با کپسولهای مسهل عوض شده و آنها از این موضوع اطلاع ندارند. و بدین ترتیب به دردسر مضحکی می افتند.از سوی دیگر بزرگترها سخت به دنبالشان هستند و ظاهراً از رفتار گذشته شان نیز نادم اند. اما سعید و نیلوفر که سخت تحقیر شده اند، با همان وضعیت نامساعد جسمانی، تصمیم به مقابله با بزرگترهایشان میگیرند و در خانه پدری سعید در حالی که توسط پلیس و افراد خانواده محاصره شده اند به آنها اخطار می دهند که چنانچه ساعتچی شناسنامه سعید را ندهد و با ازدواج شان موافقت نکند، خودشان و خانه را به آتش خواهند کشید. بزرگترها به ناچار رضایت میدهند و وصلت صورت میگیرد و در این شرایط بالاخره آقای ساعتچی و خانم رستمی نیز دشمنی های گذشته را به کناری گذارده و با یکدیگر معقولانه و با علاقه رفتار می کنند.
Watch With Subtitles