روبخیر دختر هجده ساله ای است که از طرف اهالی روستا با سردی و بدبینی روبرو می شود؛ زیرا مردم به دلیل آداب و رسوم انتظار دارند که او تا قبل از سن
... بلوغ ازدواج کند. روبخیر مثل همه ی دختر های مجرد آبادی مجبور است در روستا بماند تا مردی او را به همسری انتخاب کند. او، که خواستگاران متعددی را جواب کرده است ، نمی خواهد مثل مادر و مادربزرگش زندگی کند، او تعلق خاطری به نوع زندگی آنها ندارد . روبخیر تنهایی و انزوای خود را دوست دارد؛ اما احوالات او بستگانش را نگران می کند. از این رو هر کس به سهم خود می کوشد تا او را به ازدواج راضی کند. اصرار اطرافیان حس دفاع و مقاومت را در روبخیر تشدید می کند. روبخیر وقتی یکی از جوجه های مورد علاقه خود را می کشد برای او «جن گیر» می آورند تا به زعم اهالی از شر شیاطین خلاص شود. یک ماه بعد دوستش فاطمه به او اطلاع می دهد که پسر خاله اش محمود آماده است تا پدر و مادرش را برای خواستگاری او بفرستد؛ اما روبخیر با بی اعتنایی به کارهای روزمره ی خود می پردازد." روی بخیر" دختر جوانیست که از جانب اهالی دهکده اش با سردی و بدبینی مواجه است زیرا بخاطر رسوم قدیمی مردم انتظار دارند که دختر در سن بلوغ و حتی قبل از بلوغ ازدواج کند . روی بخیر که خواستگارهای خوب و زیادش را جواب گفته است، طغیانی در وجودش احساس می کند. ولی به وضوح نمیداند در برابر چه چیزی طغیان میکند، گرچه زندگی فعلی اش دردآور است ولی برای زندگی جدید در شہرک-- شہری مدرن و کوچک از طرف دولت برای روستائیان در قسمت دیگر جاده، در مقابل دهکده قدیمی ساخته شده - اشتیاقی نشان نمی دهد. روی بخیر به تنہائی و انزوا روی میکند و این اقوامش را نگران می کند . همه سعی می کنند او را به ازدواج ترغيب کنند. ولی در برابر این فشار، دفاع و مقاومتش در برابر اطرافیانش بیشتر می شود و این عکس العمل زمانی به نهایت می رسد که او یکی از جوجه ها را با بی رحمی می کشد، جوجه هائی که او در گذشته با علاقه و محبت فراوان دانه داده بود. والدین وحشت زده، جنگیر احضار می کنند تا دخترشان را از چنگ ارواح خبیث نجات دهد، آنها عقیده دارند که دخترشان جن زده شده است . یک ماه بعد وقتی "فاطمه " دوست و همسایه روی بخیر برایش خبر می آورد که محمود، پسرخاله اش، برای خواستگاری او خواهد آمد. روی بخیر با کوزه ای که روی سرش دارد، از خانه خود دور و برای اولین بار به سوی شہر مدرن کوچک می رود تا آب آشامیدنی بیاورد
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
روبخیر دختر هجده ساله ای است که از طرف اهالی روستا با سردی و بدبینی روبرو می شود؛ زیرا مردم به دلیل آداب و رسوم انتظار دارند که او تا قبل از سن بلوغ ازدواج کند. روبخیر مثل همه ی دختر های مجرد آبادی مجبور است در روستا بماند تا مردی او را به همسری انتخاب کند. او، که خواستگاران متعددی را جواب کرده است ، نمی خواهد مثل مادر و مادربزرگش زندگی کند، او تعلق خاطری به نوع زندگی آنها ندارد . روبخیر تنهایی و انزوای خود را دوست دارد؛ اما احوالات او بستگانش را نگران می کند. از این رو هر کس به سهم خود می کوشد تا او را به ازدواج راضی کند. اصرار اطرافیان حس دفاع و مقاومت را در روبخیر تشدید می کند. روبخیر وقتی یکی از جوجه های مورد علاقه خود را می کشد برای او «جن گیر» می آورند تا به زعم اهالی از شر شیاطین خلاص شود. یک ماه بعد دوستش فاطمه به او اطلاع می دهد که پسر خاله اش محمود آماده است تا پدر و مادرش را برای خواستگاری او بفرستد؛ اما روبخیر با بی اعتنایی به کارهای روزمره ی خود می پردازد.
" روی بخیر" دختر جوانیست که از جانب اهالی دهکده اش با سردی و بدبینی مواجه است زیرا بخاطر رسوم قدیمی مردم انتظار دارند که دختر در سن بلوغ و حتی قبل از بلوغ ازدواج کند . روی بخیر که خواستگارهای خوب و زیادش را جواب گفته است، طغیانی در وجودش احساس می کند. ولی به وضوح نمیداند در برابر چه چیزی طغیان میکند، گرچه زندگی فعلی اش دردآور است ولی برای زندگی جدید در شہرک-- شہری مدرن و کوچک از طرف دولت برای روستائیان در قسمت دیگر جاده، در مقابل دهکده قدیمی ساخته شده - اشتیاقی نشان نمی دهد. روی بخیر به تنہائی و انزوا روی میکند و این اقوامش را نگران می کند . همه سعی می کنند او را به ازدواج ترغيب کنند. ولی در برابر این فشار، دفاع و مقاومتش در برابر اطرافیانش بیشتر می شود و این عکس العمل زمانی به نهایت می رسد که او یکی از جوجه ها را با بی رحمی می کشد، جوجه هائی که او در گذشته با علاقه و محبت فراوان دانه داده بود. والدین وحشت زده، جنگیر احضار می کنند تا دخترشان را از چنگ ارواح خبیث نجات دهد، آنها عقیده دارند که دخترشان جن زده شده است . یک ماه بعد وقتی "فاطمه " دوست و همسایه روی بخیر برایش خبر می آورد که محمود، پسرخاله اش، برای خواستگاری او خواهد آمد. روی بخیر با کوزه ای که روی سرش دارد، از خانه خود دور و برای اولین بار به سوی شہر مدرن کوچک می رود تا آب آشامیدنی بیاورد
