سال های دهه ی بیست، تهران .حسان کاملی مهندس پالایشگاه نفت آبادان که جهت استراحت و گذراندن تعطیلات، نزد همسرش نسیم آمده است ، مورد هجوم مأمور
... امنیتی قرار گرفته و دستگیر می شود. نسیم که باردار است براثر ضربه مشت یکی از مأموران به شدت مصدوم شده و سقط جنین می کند. این برای او که پس از پانزده سال میخواسته فرزندش را به دنیا آورده بسیار دردناک است، اما در عین حال او مترصد احوال شوهرش و نگران اوست و با واسطه کردن دوست مشترک خانوادگی شان دکتر معارف، به نظمیه می رود و تیمسار فرمانده، پس از بررسی پرونده ی احسان به نسیم میگوید که شوهرش پرونده قطوری چه از زمان تحصیل و چه در زمان کار در شرکت نفت دارد و از فعالین و مشوقین اعتصاب کارکنان پالایشگاه بوده است... و نهایتاً نسیم درمی یابد که احسان به پاسگاه دورافتاده ای در کویر تبعید شده است. احسان در تبعید، به زودی با مأموران مراقبت خود، از جمله فرمانده پاسگاه، استوار سمیع، دوست می شود و وقتی پاسگاه مورد حمله عده ای مسلح قرار میگیرد، استوار از او میخواهد که جان خود را نجات دهد، امّا استوار در اثنا دفاع کشته شده و احسان نیز اسیر می شود. احسان ، در یک فرصت از بند مهاجمان می گریزد و با تحمل مشقاتی سرانجام خود را به تهران و خانه و نزد همسرش می رساند، اما دیری نمیگذرد که بار دیگراحسان و این نوبت به اتهام تازه ی، سامان دادن فعالیتهای ضد دولتی،دستگیر میشود. نسیم كه حالا زن جاافتاده ای است، خاطرات جوانی اش در سال های 1320 را مرور می كند.سال های دهه ی بیست، تهران .حسان کاملی مهندس پالایشگاه نفت آبادان که جهت استراحت و گذراندن تعطیلات، نزد همسرش نسیم آمده است ، مورد هجوم مأمور امنیتی قرار گرفته و دستگیر می شود. نسیم که باردار است براثر ضربه مشت یکی از مأموران به شدت مصدوم شده و سقط جنین می کند. این برای او که پس از پانزده سال میخواسته فرزندش را به دنیا آورده بسیار دردناک است، اما در عین حال او مترصد احوال شوهرش و نگران اوست و با واسطه کردن دوست مشترک خانوادگی شان دکتر معارف، به نظمیه می رود و تیمسار فرمانده، پس از بررسی پرونده ی احسان به نسیم میگوید که شوهرش پرونده قطوری چه از زمان تحصیل و چه در زمان کار در شرکت نفت دارد و از فعالین و مشوقین اعتصاب کارکنان پالایشگاه بوده است... و نهایتاً نسیم درمی یابد که احسان به پاسگاه دورافتاده ای در کویر تبعید شده است. احسان در تبعید، به زودی با مأموران مراقبت خود، از جمله فرمانده پاسگاه، استوار سمیع، دوست می شود و وقتی پاسگاه مورد حمله عده ای مسلح قرار میگیرد، استوار از او میخواهد که جان خود را نجات دهد، امّا استوار در اثنا دفاع کشته شده و احسان نیز اسیر می شود. احسان ، در یک فرصت از بند مهاجمان می گریزد و با تحمل مشقاتی سرانجام خود را به تهران و خانه و نزد همسرش می رساند، اما دیری نمیگذرد که بار دیگراحسان و این نوبت به اتهام تازه ی، سامان دادن فعالیتهای ضد دولتی،دستگیر میشود.
این بار برگشتی برای احسان ها در کار نیست چه پس از مدتها رد گیری، سرانجام نسیم درمی یابد که همسرش کشته شده است.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
سال های دهه ی بیست، تهران .حسان کاملی مهندس پالایشگاه نفت آبادان که جهت استراحت و گذراندن تعطیلات، نزد همسرش نسیم آمده است ، مورد هجوم مأمور امنیتی قرار گرفته و دستگیر می شود. نسیم که باردار است براثر ضربه مشت یکی از مأموران به شدت مصدوم شده و سقط جنین می کند. این برای او که پس از پانزده سال میخواسته فرزندش را به دنیا آورده بسیار دردناک است، اما در عین حال او مترصد احوال شوهرش و نگران اوست و با واسطه کردن دوست مشترک خانوادگی شان دکتر معارف، به نظمیه می رود و تیمسار فرمانده، پس از بررسی پرونده ی احسان به نسیم میگوید که شوهرش پرونده قطوری چه از زمان تحصیل و چه در زمان کار در شرکت نفت دارد و از فعالین و مشوقین اعتصاب کارکنان پالایشگاه بوده است... و نهایتاً نسیم درمی یابد که احسان به پاسگاه دورافتاده ای در کویر تبعید شده است. احسان در تبعید، به زودی با مأموران مراقبت خود، از جمله فرمانده پاسگاه، استوار سمیع، دوست می شود و وقتی پاسگاه مورد حمله عده ای مسلح قرار میگیرد، استوار از او میخواهد که جان خود را نجات دهد، امّا استوار در اثنا دفاع کشته شده و احسان نیز اسیر می شود. احسان ، در یک فرصت از بند مهاجمان می گریزد و با تحمل مشقاتی سرانجام خود را به تهران و خانه و نزد همسرش می رساند، اما دیری نمیگذرد که بار دیگراحسان و این نوبت به اتهام تازه ی، سامان دادن فعالیتهای ضد دولتی،دستگیر میشود.<br />
نسیم كه حالا زن جاافتاده ای است، خاطرات جوانی اش در سال های 1320 را مرور می كند.
سال های دهه ی بیست، تهران .حسان کاملی مهندس پالایشگاه نفت آبادان که جهت استراحت و گذراندن تعطیلات، نزد همسرش نسیم آمده است ، مورد هجوم مأمور امنیتی قرار گرفته و دستگیر می شود. نسیم که باردار است براثر ضربه مشت یکی از مأموران به شدت مصدوم شده و سقط جنین می کند. این برای او که پس از پانزده سال میخواسته فرزندش را به دنیا آورده بسیار دردناک است، اما در عین حال او مترصد احوال شوهرش و نگران اوست و با واسطه کردن دوست مشترک خانوادگی شان دکتر معارف، به نظمیه می رود و تیمسار فرمانده، پس از بررسی پرونده ی احسان به نسیم میگوید که شوهرش پرونده قطوری چه از زمان تحصیل و چه در زمان کار در شرکت نفت دارد و از فعالین و مشوقین اعتصاب کارکنان پالایشگاه بوده است... و نهایتاً نسیم درمی یابد که احسان به پاسگاه دورافتاده ای در کویر تبعید شده است. احسان در تبعید، به زودی با مأموران مراقبت خود، از جمله فرمانده پاسگاه، استوار سمیع، دوست می شود و وقتی پاسگاه مورد حمله عده ای مسلح قرار میگیرد، استوار از او میخواهد که جان خود را نجات دهد، امّا استوار در اثنا دفاع کشته شده و احسان نیز اسیر می شود. احسان ، در یک فرصت از بند مهاجمان می گریزد و با تحمل مشقاتی سرانجام خود را به تهران و خانه و نزد همسرش می رساند، اما دیری نمیگذرد که بار دیگراحسان و این نوبت به اتهام تازه ی، سامان دادن فعالیتهای ضد دولتی،دستگیر میشود.<br />
این بار برگشتی برای احسان ها در کار نیست چه پس از مدتها رد گیری، سرانجام نسیم درمی یابد که همسرش کشته شده است.