زن زیادی

زیرنویس‌ها: انگلیسی , آلمانی , عربی , و ۱+ مورد دیگر
۱۳۸۳ |۱۰۳ دقیقه | درام
سیما، آموزگار ساده ای است که به هر ترتیب، اداره امور زندگی خانواده را با حضور شوهرش احمد که کار ثابتی ندارد اما در عین حال ولخرج و عیاش است، به ... عهده گرفته است.یک روز احمد به سیما اطلاع می دهد که باید، صبا همسر یکی از دوستانش را که فوت شده، به روستای زادگاهش ببرد و اصرار سیما برای اینکه او و فرزندش نیز در این سفر همراه او شوند، بی اثر میماند، اما وقتی پلیس راه، احمد و صبا را میگیرد، سیما برای رها شدن آنها ناچار می شود ادعا کند که صبا، خواهرزاده اش است و از آن پس، هرسه به سفر ادامه می دهند.بین راه، شدت بارندگی موجب مسدود شدن جاده شده است، لذا همه مسافران ناچار از اقامت در مهمانسرای نه چندان مجهز آبادی بین راه می شوند. در این حال پلیس مشغول جستجوی جوانی به نام رحیم معلم مدرسه شهر کوچک مجاور است که همسرش و پسرخاله او را کشته است. سیما نیمه شب وقتی ناچار از مراجعه به اتومبیلشان می شود با رحیم روبرو می شود و وقتی قصه او را می شنود، با او احساس همدلی کرده و سعی میکند تا رحیم را از حلقه محاصره پلیس خارج و در خارج از شهر در آلونکی مخفی اش میکند و قول میدهد که روز بعد، به دیدارش خواهد رفت.روز بعد سیما، احمد و صبا به دنبال رحیم به آلونک میرسند، بحث طولانی بین شان در میگیرد و آشکار می شود که صبا قربانی مفلوکی است که شوهرش او را به مردان میفروخته و حرفهای احمد به سیما در مورد صبا دروغ بوده و قصد اغفال او را داشته است. در این حال رحیم نیز اعتراف میکند که پیش از شنیدن حرفهای همسرش، او و پسرخاله اش را کشته در حالی که واقعاً گناهکار نبوده اند.رحیم، پریشان و خشمگین از احمد میخواهد تا او را به قتل رساند، آن دو باهم درگیر می شوند و رحیم با اسلحه خودش کشته می شود. نهایتاً سیما و صبا بی توجه به فریادهای احمد، بدون او و باهم دور می شوند...
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره زن زیادی
سیما، آموزگار ساده ای است که به هر ترتیب، اداره امور زندگی خانواده را با حضور شوهرش احمد که کار ثابتی ندارد اما در عین حال ولخرج و عیاش است، به عهده گرفته است.یک روز احمد به سیما اطلاع می دهد که باید، صبا همسر یکی از دوستانش را که فوت شده، به روستای زادگاهش ببرد و اصرار سیما برای اینکه او و فرزندش نیز در این سفر همراه او شوند، بی اثر میماند، اما وقتی پلیس راه، احمد و صبا را میگیرد، سیما برای رها شدن آنها ناچار می شود ادعا کند که صبا، خواهرزاده اش است و از آن پس، هرسه به سفر ادامه می دهند.بین راه، شدت بارندگی موجب مسدود شدن جاده شده است، لذا همه مسافران ناچار از اقامت در مهمانسرای نه چندان مجهز آبادی بین راه می شوند. در این حال پلیس مشغول جستجوی جوانی به نام رحیم معلم مدرسه شهر کوچک مجاور است که همسرش و پسرخاله او را کشته است. سیما نیمه شب وقتی ناچار از مراجعه به اتومبیلشان می شود با رحیم روبرو می شود و وقتی قصه او را می شنود، با او احساس همدلی کرده و سعی میکند تا رحیم را از حلقه محاصره پلیس خارج و در خارج از شهر در آلونکی مخفی اش میکند و قول میدهد که روز بعد، به دیدارش خواهد رفت.روز بعد سیما، احمد و صبا به دنبال رحیم به آلونک میرسند، بحث طولانی بین شان در میگیرد و آشکار می شود که صبا قربانی مفلوکی است که شوهرش او را به مردان میفروخته و حرفهای احمد به سیما در مورد صبا دروغ بوده و قصد اغفال او را داشته است. در این حال رحیم نیز اعتراف میکند که پیش از شنیدن حرفهای همسرش، او و پسرخاله اش را کشته در حالی که واقعاً گناهکار نبوده اند.رحیم، پریشان و خشمگین از احمد میخواهد تا او را به قتل رساند، آن دو باهم درگیر می شوند و رحیم با اسلحه خودش کشته می شود. نهایتاً سیما و صبا بی توجه به فریادهای احمد، بدون او و باهم دور می شوند...
Watch With Subtitles